ديشب بود كه در كنار عروسكت كوچك زيبايت ارميده بودي
همين ديروز بود كه در كوچه با بچه ها با اشتياق به دنبال توپ مي دويدي
همين ديروز در اين خانه عشق جاري بود
ديروز بود كه تو زاده شدي
ديشب بود كه زمزمه مستانه شب چله و هندوانه و انار در اين شهر پيچيده بود
و امروز از اين شهر چيزي جز ويرانه
و از ساكنان چيزي جز جسد سرد نمانده
روحشان اسماني باد
بابت زلزله خيلي متاسفم. تسليت من را هم بپذيريد.
http://zelzel.persianblog.com
http://zelzelehebam.persianblog.com/
yahoo & zelzeleh
BBC Persian
No comments:
Post a Comment