در بازار مكاره دوره گردان عشق فروش
حقا كه خريدار خوبي هستي
چه اسان پيمانه اي معجون عشق خريدي
و چه ساده تزريق كردي
چقدر تكه هاي دل اينجا ارزان است
چوب حراج زده اند
انگار هيچ جز از دست دادن معني ندارد
از دست دادن زندگي
جز جدايي نا پذير زندگي
حقيقت
حتي خاطرات هم فروشي هستند
شايد كه فردا دليل عشق نيز فروشي باشد
شايد فردا شاهزاده اسب سواري نيايد
شايد كه فردا سواري مرا به كاخ ارزو نبرد
شايد كه فردا سوار بر اسب تيزپاي يار
من فروشي باشم.
No comments:
Post a Comment