Monday, August 23, 2004

سه شنبه 3/6/1383
اگر دريا نباشد چگونه مي توان وسعت را تعريف كرد
اگر قناري نباشد چگونه مي توان سرود را وصف كرد
اگر تو نباشي اما نمي دانم چه مي شود
شايد كه تنها هيچ
يا كه شايد دريايي شود از تنهايي
شايد كه دريايي از اشك
شايد كه بهاري از رويا
تو كدامي؟
بهار
اشك
يا كه رويا؟!
من كدامم
هيچ
قناري
يا كه دريا؟!
سردرگمي بخش بزرگي از زندگي است
خانواده لفظ لطيفي است كه دل من براي آن مي تپد
دلباختگي اما لفظي است كه روح به سويش در پرواز است
بيا تا رخت دلباختگي در آشيان اين قناري پير به وسعت دل به تن كنيم

No comments: