جمعه 1/8/1383
پوسته اي به هم پيوسته
به دورم يا به دور زندگيم؟
كداميك نمي دانم
صداي شكستن مي ايد؟
صداي شكستن من يا زندگيم؟
كداميك نمي دانم
خواسته يا ناخواسته جدا مي شوم
به سويي مي روم كه گمان نمي كردم
به سوي سرنوشتي كه گمان نمي بردم
اينجا من هستم
من هستم كه حرف مي زنم
من هستم كه تصميم مي گيرم
من كه گوشهايم را با دو دست چسبيده ام
من هستم كه خوشبختم
يا كه شايد من نيستم هنگامي كه گنهكارم
صداي موسيقي كه در فضا مي پيچد
ديوانه و مستم مي كند
ياد آور زماني مي شود سخت دور
تلاطم روحم وصف ناپذير است
امروز در سويي فردا در سويي دگر
درست مثال دريا و آرامش و طوفانش
من آن طوفان را در درون دارم
يا كه شايد من همان طوفان باشم
طوفاني در بالاترين نقطه آسمان
ناپيدا اما خطرناك
با ظاهري آرام
تق تق
صدايي امد
نكند اين بار هر دو با بشكنيم
من و زندگيم؟!
No comments:
Post a Comment