Thursday, September 26, 2002

دلم می خواد پر بکشم شایدم از این دنیا برم به جایی پر از مهر و وفا یک جایی که اغوش همه از محبت سوزان باشه و من بتونم توی این محبت غرق بشم اینقدر از خود بی خود که حتی روز وشب رو تشخیص ندم من باشم و یک دنیا امید و دونستن این مطلب که همه این خوبیها از ان منه دارم از فرط غصه می لرزم سوزش سرما رو حس می کنم اول یک دنیا بغض داشتم حالا یک دنیا اشکه که سرازیره و من دارم به سوی اینده ای ناشناس گام بر می دارم ولی دلم خبر از روزهای تنهایی میده و می دونم و دلم یک سینه پر مهر می خواد...........
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوش تر نمی بیند

No comments: