هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود .... بگذرد ازهر دو جهان بی حد و اندازه شود
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد .... یا همگی رنگ شود یا همه اوازه شود
هر که شدت حلقه در زود برد حقه زر .... خاصه که درباز کنی محرم دروازه شود
اب چه دانست که او گوهر گوینده شود .... خاک چه دانشت که او غمزه غمازه شود
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت .... بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقه صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا .... کوه پی مژده تو اشتر جمازه شود
راز نهان دار وخموش ور خموشی تلخ بود .... انچ جگر سوزه بود باز جگر سازه شود
مولانا
No comments:
Post a Comment