كودكي در بطن يك زن .... زني دردمند ... فرياد مي كشد ... با فرياد مي خواهد كودك را بيرون راند .... كودك اما مي ترسد ... نمي تواند دنيايي غير از بطن مادر را تجسم كند .... مادر اما به فكر خوشبختي اوست .... پدر در اضطراب اينكه چه خواهد شد .... در يك لحظه كودك به بيرون رانده مي شود ... او ترسيده است به دنبال يك اغوش گرم مي گردد .... پدر و مادر در اغوش مي گيرندش ... برايش دنيايي از خوبيها را ارزو دارند ....
.....24 بهمن روز تولد بي بي گل ....
No comments:
Post a Comment