Friday, July 18, 2003

چند روز پيش كه اينجا رو اب و جارو كردم تصميم گرفتم همه جا رو اب و جارو كنم. از خودم شروع كردم و شهامتش رو نداشتم و دوباره اخرين جا دوباره به خودم رسيدم. خواستم دلم رو پاك كنم از اين غبار ها كه روش نشسته. حالا اينجا نشستيم. من و وجدانم. مي خوام حرف بزنم و هر جا با وجدانم به تنگنا رسيدم از شما مي پرسم. خواستين جواب بدين نخواستين فقط بخونين و من دلم رو خوش مي كنم به احساس قشنگ شنيده شدن. پيش زمينه هم براي خودم اهنگ گريه نكن ابي گذاشتم.

نامه اول براي مادرم:
اولش بگم سلام
بعدش هم مي خوام هم گله كنم هم عذر گناهان را بخواهم. اولش گله براي اينكه هيچ وقت نيستي. شايد هم حق داشته باشي ادم نبايد خودش رو فداي ديگرون كنه و به خواسته دل اونها برسه. ولي همين محافظه كاري هاي تو باعث شده كه من خيلي كم بيارم. بعضي وقت ها توي دلم به خودم افتخار مي كنم كه بدون حامي اين همه وقت زنده بودم بعضي وقت ها هم به خودم لعنت مي فرستم كه بابا اصلا چرا من زنده هستم. عذر هم براي اينكه من همچين فرزند قابل افتخاري نيستم. همين.

نامه دوم پدرم :
ديگه با تو اوضاع من از همه خراب تره. هر وقت با هم حرف مي زنيم به زوره. مي دوني چرا؟ چون من ترجيح مي دم تا به اخر خط نرسيدم از تو گله نكنم و چيزي نگم ولي خدايي اگر نبودي من بيچاره بودم. يادته اون شب كه به من گفتي ممكنه من و تو با هم دعوا كنيم اما اگر يك ادمي سومي بياد وسط ما من و تو ما هستيم؟ اون شب به من دنيايي دادي. دنيايي كه هيچ كي ديگه نمي تونه از من بگيرتش. ممنون.

نامه سوم براي تويي كه بدون اينكه بدي ديده باشي جفا كردي:
ازت متنفرم. اگر شده تا اخر عمرم هر روز يك نفرين نثارت مي كنم. اينو تو هيچ وقت نمي بيني. ولي كاش يك دونه از اون نفريم هايي كه من مي كنم بگيره.

نامه چهارم براي تويي كه خوشبخت تريني و هر وقت اشك بر روي گونه هاي من مي ديدي تنها كسي بودي كه گوش مي كردي :
نمي دونم منو يادته يا نه؟ اميدورام باشه. تو پاك ترين ادمي بودي كه هميشه ديده بودم. يادته چقدر با مهر به بدترين نوشته هام گوش مي كردي؟ يادته وقتي سرخ شدنم رو از خجالت مي ديدي از توي استين مهرت يك تشويق بيرون مي اوردي و منو ياري مي كردي. تو اولين كسي بودي كه اينجا رو خوندي. هيچ وقت اينجا نظر ندادي ولي هر بار به من مي گفتي مطالعه كن مي خوام چند روز ديگه اسمت روي يك كتاب ببينم. اگه به خاطر ياد اوري همون حرف هات نبود شايد من هيچ وقت نمي نوشتم. مي دونم ديگه اينجا نمياي مي دونم ديگه نيستي اما كاش منو يادت نره. من همون دخترك كوچك با چشمان مثال اهو هستم. يادته مي گفتي دخترك ها رو فراموش نمي كني؟ به تو هم مي خواستم بگم ممنون.

نامه چهارم براي همه اونهايي كه از دست من رنجيدن:
مي دونم تعدادتون كم نيست. طلب بخشش.

نامه پنجم براي صدف:
باز هم مي دونم تو اينجا رو نمي خوني ولي ديگه براي دل خودمه. مي دوني صدف جان تو اين 10 سال گذشته تو زيباترين ادمي بودي كه تو زندگي من امده بود.

نامه ششم براي تويي كه خودت رو غريبه مي خوني:
تو ديگه مي دونم اينجا رو مي خوني. گفتي سكوت كنم باشه به خودت نمي گم اينجا مي نويسم. گفتي مزاحمم و همه چي رو خراب مي كنم. من هم خواستم خودم باشم نه اون چيزي كه ديگران مي خوان. تو هم منو براي خودم نخواستي. من هم دارم سكوت مي كنم. سكوتي براي هميشه. شايد اين بهترين راه باشه. هر ادمي توي دنيا يك اندازه اي ظرفيت داره اينو خودت گفتي تو هم كه تمام بارها رو روي دوش داري خسته شدي. منو مقصر دونستي نمي خوام توجيه كنم مي خوام بگم كه من هم حرف زده باشم. خودت هم بايد تا حالا فهميده باشي كه من با نوشتن راحت ترم. تو تمام مدت داري خودت رو ميبني. من در اين يك ماه اخير هر روز حداقل يك بار مرگ رو ديدم. عين اين ادم هاي صرعي روزي يك بار دارم غش مي كنم. اونم براي چي؟ براي پايان يافتم ظرفيت. براي خواستن چيزي كه در توانم نيست. باشه همه چي توي زندگي سر وقته فقط من كندم. هر چيزي چاره اي داره. درد رو كه مي شناسي درمانش كن. همه رفتن و پشت سرشون رو نگاه نمي كردن. چاره اش همينه. چه فرقي داره بقيه چه احساسي دارن و بعدش مي مونن يا مي ميرن. تو پشتت رو بكن و برو. به زندگي و اميدت برس و از نا ارومي در بيا. ارامش رو توي دور دست ها به انتظار نگه ندار. دست كه دراز كني مياد توي مشتت.

***
منو بگير از همهمه
منوبه خلوتت ببر
***
گريه نكن
براي اين بي سرزمين گريه كنن
***
اي نازنين گريه نكن..................

No comments: