Monday, May 05, 2003

در ميان كوچه ايستاده اي
باد مي وزد و حرير سفيد بر روي تنت مي لغزد
تو را نمي شناسم
غريبه اي
زلفان سياهت بر روي پيشاني بلوريت مي رقصد
شالي ابي زينت بخش ان است
بوي خوشي فضا را عطر اگين كرده
شايد بوي گل اقاقي
شايد هم بوي ياس باشد
اما هر چه هست از توست
***********************
گل هاي لاله وحشي بر روي كوه و دره
انقدر زياد است كه اگر دراز كشم در ميانشان گم مي شوم
دوست دارم دسته اي بچينم
در انتهاي كوه ها رودي جاريست
دسته گل لاله را بر مي دارم و به ميان رود مي روم
ان را به اب مي سپارم و در دل از او مي خواهم كه تك تك شاخه ها را
بويشان را
رنگشان را
براي تو به ارمغان اورد
همانطور كه به اب دادم
به همان زيبايي كه تو را ترك كردم
حريري و لطيف
اب برايت دانه دانه لاله اورد

No comments: